روانشناسی کار چیست؟ راهنمای جامع روان شناسی در محیط کار
ما انسانها تقریبا ۴۰ ساعت از هفته را در حال کارکردن میگذرانیم. چه بیشتر، چه کمتر و چه دورکار یا حضوری، وقتهایی که ما کار میکنیم، زمان مهمی از زندگی ما به حساب میآیند و داشتن آرامش ذهنی و روانی در محل کار، حق هر کارمند و کارگری است. مبحث روانشناسی کار و کاربرد روانشناسی در کار موضوعیست که روانشناسان، روانکاوان، کارآفرینان و فعالان اجتماعی در این زمینه دهههاست روی آن تمرکز دارند و روی آن بحث می کنند. همهی آنها برآنند تا بتوانند با ارائهی متد و دستورالعملهایی به صاحبان کسبوکار، فضایی را در محیط کار فراهم آورند که «امنیت روانی» یا Psychological Safety داشته باشد.
در این مقاله به بررسی کامل موضوع روانشناسی کار و جنبههای مختلف آن میپردازیم. همچنین به روانشناسی بیشتر از جنبهی کاربردی آن خواهیم نگریست و نکات و ویژگی های یک محیط کارِ دارای امنیت روانی را بررسی خواهیم کرد. پس، فرقی نمیکند که مدیر، کارمند، کارگر، دانشجو، کارآفرین یا حتی یک جستجوگر وب باشید. خواندن مقالهی پیش رو برای افزایش آگاهی شما از دنیای کار امروز خالی از لطف نخواهد بود.
روانشناسی در محل کار چیست؟
شاید ارتباط بین روانشناسی و کار کمی برایتان گنگ باشد. اما باید بدانید که روانشناسی در اکثر موقعیتهای زندگی استفاده میشود و محیط کار نیز مستثنی نیست. برای درک بهتر این مسئله کمی به اولین شغلی که داشتید یا دوست دارید در آینده داشته باشید، فکر کنید؛ در یک شغل به دنبال چه چیزی هستید؟ چه چیزی شما را تشویق میکند تا بهترین خود را ارائه دهید را انجام دهید یا حداقلها را انجام دهید؟ چگونه به خوبی برای مصاحبه آماده میشوید یا اطلاعات مربوط به کار را به خاطر میآورید؟ چگونه اختلافات با همکاران را حل میکنید؟ همه این سوالات مربوط به روانشناسی در محیط کار است.
روانشناسی محل کار را می توان شناخت و بهکارگیری اصول و روشهای روانشناختی در محیط کار دانست. هدف نهایی روانشناسی محل کار شناسایی و حل مسائل پیشآمده در محیط کار، بهبود روحیه و پویایی محیط کار و افزایش رضایت کارکنان است. روانشناسی کار، به عنوان روانشناسی صنعتی-سازمانی، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، نیز شناخته می شود.
روانشناسی صنعتی و سازمانی چیست؟
روانشناسی صنعتی و سازمانی (I/O) شاخهای از روانشناسی است که بر مطالعهی رفتار و نگرش انسان در محیط کار تمرکز دارد. این شاخه از علم روانشناسی که به آن روانشناسی کار هم میگویند، شامل استفاده از اصول و روش های روانشناختی برای درک مسائل مختلف سازمانی و مرتبط با کار است. روانشناسان صنعتی و سازمانی برای بهبود بهره وری کلی، رفاه و رضایت افراد در سازمان کار می کنند.
یکی از اهداف مهم روانشناسی I/O، ارتقای محیط کار و عملکرد کلی کارکنان است. این را میتوان از طریق چندین زمینه مطالعه و تمرین به دست آورد. در ادامه چند مورد از این زمینهها را بررسی میکنیم.
- انتخاب و ارزیابی: روانشناسان I/O در فرآیند انتخاب و استخدام کارکنان شرکت دارند. آنها روشها و ابزارهایی را برای ارزیابی متقاضیان شغل موردنظر بر اساس مهارتها، تواناییها و ویژگیهای شخصیتی آنها ایجاد و اجرا میکنند. هدف آنها شناسایی مناسب ترین متقاضیان آن سمت شغلی است.
- آموزش و توسعه: روانشناسان کار نیازهای آموزشی کارکنان را ارزیابی میکنند و برنامههایی آموزشی برای افزایش مهارتها و دانش آنها طراحی میکنند. آنها همچنین ممکن است به افراد و تیمها برای بهبود عملکرد و رشد شغلیشان راهنماییهایی را ارائه دهند.
- ارزیابی عملکرد و بازخورد: روانشناسان I/O سیستمهای ارزیابی عملکرد را برای ارزیابی عملکرد کارکنان و ارائهی بازخورد مناسب طراحی و اجرا میکنند. آنها به سازمانها کمک میکنند تا فرآیندهای مدیریت عملکرد منصفانه و موثری تنظیم کنند تا برای ایجاد انگیزه در کارکنان و شناسایی زمینههای بهبود استفاده شود.
- فرهنگ و ساختار سازمانی: روانشناسان کار فرهنگ و جو سازمانها را مطالعه میکنند تا بفهمند چگونه بر رفتار کارکنان و رضایت شغلی آنان تأثیر میگذارند. آنها میتوانند در ایجاد محیطهای کاری حمایتی و جامعی که روابط مثبت و سطوح بالایی از مشارکت کارکنان را تقویت میکند، کمک کنند.
- رهبری و مدیریت: روانشناسان کار، سازمانها را در مورد شیوههای رهبری و مدیریت موثر در محیط کار راهنمایی میکنند. این راهنماییها میتوانند در راستای مهارتهای موردنیاز برای مدیریت، آموزش به آنها و تسهیل کارهای در دست انجام برای تغییر و توسعهی سازمان باشند.
- تعادل بین کار و زندگی + رفاه: روانشناسان کار بر رفاه کارکنان تمرکز می کنند و به مسائلی مانند تعادل بین کار و زندگی، مدیریت استرس و رضایت شغلی میپردازند. آنها برای ارتقای محیطهای کاری سالم و اقدامات لازم برای افزایش رفاه کارکنان تلاش میکنند.
به طور کلی، هدف روانشناسی کار، بهینهسازی تعامل بین افراد و محیط های کاری آنها، به منظور بهحداکثر رساندن بهرهوری، اثربخشی سازمانی و رضایت کارکنان است. با بهکارگیری تحقیقات علمی و اصول روانشناسی، روانشناسان کار به ایجاد محیطهای کاری بهتر و بهبود کیفیت کلی زندگی کاری کمک میکنند.
حال که با روانشناسی کار (صنعتی و سازمانی) و اقدامات متخصصان این زمینه در خصوص بهبود محیط کار آشنا شدیم، بیایید در ادامه، کمی با اجزای مختلف آن، یعنی روانشناسی صنعتی و روانشناسی سازمانی به طور مجزا نیز آشنا شویم.
مطلب پیشنهادی: بازی های سرگرم کننده در محیط کار
روانشناسی صنعتی
حوزهی روانشناسی صنعتی در درجهی اول در مورد شخص کارکنان و ارتباط آنها با یک محیط کاری معین است و بر عناصری مانند رضایت شغلی، عملکرد و روشهای ارزیابی قابل اندازهگیری تمرکز دارد. هدف روانشناسان صنعتی، کمک به سازمانها از طریق بهبود فرآیند استخدام برای شرکتها، با همسو کردن انواع کارمندان در زمینههای خاص یک کسبوکار است. روانشناسی صنعتی همچنین با فرآیندهای آموزش کارکنان مرتبط است؛ این موضوع باعث میشود کسبوکارها راحتتر پیش بروند و تضمین میکند که کارکنان از سطوح مهارت لازم برای بهینهتر انجام دادن کارشان آگاهی دارند.
روانشناسی سازمانی
جنبهی سازمانی روانشناسی کار بر کسبوکار به عنوان یک کل متمرکز است. روانشناسان سازمانی به این میپردازند که چه کاری میتوان برای افزایش بهره وری و کارایی کلی در بین همهی کارکنان انجام داد. خود سازمانها به بخش ها و تیمهای متعددی تقسیم میشوند که هر کدام دارای تخصصهای مختلفی هستند که به رشد کسبوکار کمک میکند. بر اساس مدل TESI (هوش عاطفی و اجتماعی تیمی)، ۷ مهارت وجود دارد که به یک تیم موثر کمک میکند:
- هویت تیم
- انگیزه
- آگاهی عاطفی
- ارتباط
- تحمل استرس
- حل تعارض
- خلق و خوی مثبت
روانشناسی سازمانی به مسائل مربوط به بهبود مهارتهای تیمی از مدل TESI می پردازد. کسبوکارهایی که به دنبال بهبود کارکنان خود در سطوح سازمانی و دپارتمان خود هستند میتوانند به روانشناسان سازمانی مراجعه کنند تا روشها و سیاستهایی را در زمینههایی مانند رضایت کارکنان، تعادل بین کار و زندگی و مدیریت استرس کشف کنند.
چگونه میتوان از روانشناسی در محل کار استفاده کرد؟
روانشناسی در محیط کار، میتواند هم برای کارمندان و هم برای کارفرمایان کاربرد داشته باشد و هدف آن بهبود رفاه روانی کارکنان است تا آنها ٰبرای انجام کارشان به شیوهای موثر، احساس امنیت و ارزشمند بودن داشته باشند. بهکاربردن روانشناسی در محل کار، به نوبهی خود سطح استرس را کاهش میدهد و با تشویق کارکنان به ارائهی بهترین خود به کسب نتایج بهتر در کسبوکار برای کارفرمایان کمک میکند.
بسیاری از سازمانهای بزرگ خارجی دارای روانشناسان سازمانی برای رسیدگی به مسائل روانشناختی در محیط کار هستند که البته شرح وظایف آنها کاملا با کارشناس منابع انسانی فرق میکند. این متخصصان از روانشناسی و استراتژیهای تحقیق کارگری برای ارزیابی محیطهای محل کار، شناسایی بخشهایی که نیاز به بهبود دارند و توسعهی استراتژیهایی برای رسیدگی به آن مسائل استفاده میکنند. آنها همچنین فرهنگ شرکت و الزامات شغلی را مطالعه میکنند تا به توسعهی فرآیندهای استخدام و آموزش بهتر کمک کنند.
اما کاربرد روانشناسی تنها در استخدم یک روانشناس سازمانی خلاصه نمیشود. اگر شما فردی هستید که به داشتن محیطی سالم از لحاظ روانی در محل کار اهمیت میدهید روانشناسی کار میتواند در بسیاری از موقعیتها چراغ راهتان باشد.
روانشناسی در سازمانها میتواند به روشهای مختلفی کاربرد داشته باشد. در ادامه برخی از آنها را مرور میکنیم.
مدیریت استرس
استرس در روانشناسی کار موضوعی است که مورد توجه و نگرانی کارکنان و سازمانها است. استرس در محل کار مثل استرس در موقعیتهای دیگر زندگی تقریباً اجتنابناپذیر است؛ خواه افراد با یک رئیس سختگیر سر و کار داشته باشند یا با شرایط کاری نامناسب، ضربالاجلهای فشرده، حجم کاری بیش از حد یا دستمزد ناکافی دست و پنجه نرم کنند. با این حال، زمانی که استرس کاری به حد مزمن برسد، می تواند برای سلامت جسمی و روحی مضر باشد. سازمانها میتوانند در این شرایط برنامهای را ترتیب بدهند که در آن در کنار انجام کارهای روزمره کارکنان بتوانند از برنامههای غذایی و سلامتی خوبی برخوردار شوند یا فضاهایی آرام و به دور از قضاوت را برای کارکنان تدارک ببینند تا انها بتوانند در آرامش به کارهای خود بپردازند. استفاده از ابزارهای دیگر مانند بازیهای فکری و مغزی بر اساس سطوح استرس کارکنان هم میتواند موثر واقع شوند.
بیشتر بخوانید: ۱۵ بازی سرگرمکننده در محیط کار
روانشناسی رنگها
روانشناسی رنگ ها و این که چگونه رنگهای مختلف حالات و احساسات مختلف را برمیانگیزد، یک نکتهی مهم در روانشناسی محیط کار است. رنگبندی داخلی در محیط کار میتواند تاثیری جدی بر روحیه و بهرهوری کارکنان داشته باشد. به عنوان مثال، اخیرا یک مطالعه در دانشگاه تگزاس نشان داد که دفاتر خاکستری، بژ و سفید ملایم، احساس غم و اندوه و افسردگی را القا میکنند، رنگ های سبز و آبی احساس خوبی را در افراد ایجاد میکنند که باعث بهبود کارایی و تمرکز میشود، زرد ممکن است بتواند الهامبخش نوآوری و خلاقیت باشد و قرمز باعث ایجاد حس ناراحتی و هشدار میشود که ممکن است به میزان بهرهوری آسیب برساند.
آزار و اذیت روانی
آزار روانی به هر رفتاری گفته می شود که خصمانه یا ناخواسته یک فرد یا گروه، در محل کار نسبت به فرد یا گروه دیگری باشد. این رفتار نادرست معمولاً به صورت اظهارنظرهای شفاهی، حرکات یا اقداماتی رخ میدهد که بر سلامت روانی فرد یا گروه مقابل تأثیر زیادی میگذارد و در نتیجه یک محیط کاری اصطلاحا «خصمانه» و ناسالم ایجاد میکند. کارفرمایان یک تعهد اخلاقی و بعضی اوقات قانونی دارند که اطمینان حاصل کنند که هیچ یک از کارکنان آنها در معرض آزار و اذیت روانی ناخواسته در محل کار قرار نمیگیرند، زیرا این امر بر توانایی آنها برای انجام کارشان تأثیر منفی میگذارد. این شامل آزار و اذیت جنسی، نظارت بیش از حد، انتقاد مداوم یا ممنوع کردن امکان ارتقاء شغلی میشود.
امنیت روانی
اصطلاح امنیت روانی یا Psychological Safety برای اولین بار توسط ایمی ادموندسون، پروفسور دانشگاه هاروارد، مطرح شد. ایمی ادموندسون در این تدتاک (که کامل آن را از اینجا می توانید مشاهده کنید)، توضیح میدهد که چگونه در بعضی از فضاهای کاری، فرصت سوال کردن، همفکری، نظردادن و رشد از کارکنان سلب میشود. در این موقعیت حالتی به اسم Impression Management یا مدیریت تاثیر شکل میگیرد؛ مدیریت تاثیر به صورت خیلی خلاصه یعنی شکل دادن به دیدگاههای افراد از طریق محدودسازی اطلاعات دریافتی آنان و تاثیرگذاری روی تصمیمگیریهای آنها.
در یک فضای روانی امن، کسی از حرف زدن، سوال کردن، ایده دادن، ابراز نگرانی یا بازگوی اشتباهات به خاطر عواقب احتمالی آن نمیترسد، چون هیچ مذمت یا تنبیهی در این محیط وجود ندارد. ایمی ادموندسون طی یک تحقیق بین چند کادر درمانی در بیمارستانهای مختلف توانست متوجه شود که نهتنها کادرهای درمانی موفقتر اشتباهات کمتری داشتند، بلکه میزان اشتباهات و پذیرفتن آنها و در نهایت رشد آنها نسبت به بقیهی تیمها بیشتر هم بود. در نتیجه او اشاره میکند که در فضای کار، وجود امنیت روانی بسیار مهم است و مدیران و صاحبان کسبوکار باید مطمئن شوند که کارمندان خود در قبال ایدهپردازی و نظردادن آزاد هستند و از ریسک نمیترسند. رشد و موفقیت، همینجا شکل میگیرد.
روانشناسی مثبتگرا
روانشناسی مثبتگرا، رویکردی روانشناختی است که در آن به مطالعهی علمی عواملی پرداخته میشود که به شکوفایی انسان، تقویت شادی، انعطاف پذیری و آسایش کلی کمک میکند. روانشناسی مثبتگرا در محیط کار، تمرکز را از جنبه های منفی محیط کار مانند خشونت، استرس، فرسودگی شغلی و ناامنی شغلی برمیدارد و در عوض به تقویت کار مثبت میپردازد. رویکرد نوظهور روانشناسی مثبتگرا به دنبال افزایش بهرهوری در محیط کار با اجرای سیاستها و رفتارهای سازمانی خاصی است که محیط کاری مفرح، ایمن و رضایت بخشی را برای کارکنان پرورش میدهد و مشکلات و فشارهای روانی را در محیط کار کاهش میدهد.
این نوع روانشناسی میتواند توسط روانشناسان و تیمهای منابع انسانی که به طور خاص بر ایجاد این نوع محیط از طریق آموزش کارکنان و ابتکارات حمایتی تمرکز میکنند، انجام شود. همچنین نکات و تمریناتی وجود دارد که مدیران استارتاپها یا کسبوکارهایی که امکان استخدام کارشناس منابع انسانی یا روانشناس را ندارند، بتوانند با اجرای آنها، محیط سالمی را در محل کار به وجود آورند.
مطلب پیشنهادی: شرکتهای دارای مرخصی نامحدود
اهمیت روانشناسی مثبتگرا در محل کار
یکی از اهداف کلیدی روانشناسی مثبتگرا، کمک به شکوفایی افراد، تیمها و سازمانها است. و این در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. میپرسید چرا؟ بیایید کمی عمیقتر به این موضوع بنگریم. در دوران پاندمی کرونا، زمانی که اکثر شغلهای حضوری به صورت دورکاری شده بود، خیلیها به این موضوع پی بردند که کار روزانهی کارمندی برایشان مناسب نیست و آن را دیگر رضایتبخش نمیدانند. از آن پس موج و جنبش جدیدی به نام The Great Resignation یا استعفای عظیم آغاز شد که در آن کارمندان، به دنبال یافتن کاری بودند که با ارزشها و روحیات آنان همراستاتر بود. پس از شغل فعلی خود که آن را خستهکننده و نارضایتبخش میدانستند، استعفا میدادند.
در واقع این نارضایتی شغلی بیسابقه بین آنها، خصوصا در بیست سال گذشته، باعث شد مردم بخواهند حتی در ازای انجام کاری که در آن خوشحال هستند، از چیزی مانند «امنیت شغلی» هم بگذرند! حالا باید عمیقتر درک کرده باشید که چرا پیادهسازی مسائل مربوط به روانشناسی کار و روانشناسی مثبتگرا در محل کار، از هر زمان دیگری بیشتر ضروری است؛ این طور نیست؟ شاید زمان آن فرا رسیده است که مدیران، رهبران و کارآفرینان دربارهی رویکرد شرکت خود از لحاظ رفاه کارکنان، انعطافپذیری و تعادل کار و زندگی تجدید نظر کنند.
جهان با چالشهای سختی مواجه است: تورم بیسابقه، بیماریهای همهگیر، جنگ، و جنبشهای شغلی مانند ترک شغل کارکنان با نرخهای بیسابقه. در این وضعیت، روانشناسی مثبتگرا به خوبی نشان میدهد که ارتقای عواملی که افراد، سازمانها و جوامع را قادر به شکوفایی میکنند، بسیار مهم است. اگر مدیران و صاحبان کسبوکارها بتوانند اصول علمی روانشناسی مثبتگرا در محل کار را پیاده سازی کنند، آن سازمان می تواند پیشرفت کند و شرایط زیر در سازمان رخ میدهد:
- بهبود مشارکت و رضایت کارکنان، در عین افزایش بهرهوری و سودآوری سازمان
- ایجاد فرهنگ مثبتاندیشی و رفاه، که منجر به نرخ جابجایی کمتر و حفظ بیشتر کارکنان میشود.
- بهبود ارتباطات و همکاری بین اعضای تیم و در نتیجه تصمیمگیری و حل بهتر مشکلات
- کمک به رهبران برای ایجاد نیروی کار انعطافپذیرتر و سازگارتر که بهتر قادر به هدایت تغییرات و شبهات هستند.
- افزایش خلاقیت و نوآوری منجر به تولید محصولات جدید و ارائهی خدمات بهبود یافته
- حمایت از مدیران در حالی که آنها سبک رهبری مثبت و توانمندتری را پیش میگیرند و عملکرد و انگیزه کارکنان را افزایش میدهند.
- کمک به سازمانها برای ایجاد تصویر و شهرت مثبتتر از برند، که می تواند استعدادهای برتر را جذب کند و وفاداری مشتری را بهبود بخشد.
- کاهش استرس و فرسودگی شغلی کارکنان که منجر به بهبود سلامت جسمی و روانی و کاهش هزینههای مراقبتهای بهداشتی میشود.
- بهبود رفاه کارکنان که در نتیجه افزایش رضایت شغلی و مشارکت را به همراه دارد.
مزایای بهکارگیری روانشناسی مثبتگرا در محل کار
رویکردهای روانشناسی مثبت گرا دارای مزایای گستردهای هستند و تحقیقات نشان می دهند که مزایای مختلفی را برای سازمانها، مدیران و کارکنان به ارمغان میآورند که از آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- افزایش احساسات مثبت
- تقویت خلاقیت
- روشهای مقابلهی موثرتر
- کاهش اثرات استرس
- تابآوری بهتر
- افزایش تعامل، کاوش و یادگیری
- رفتار هدفمندتر
- افزایش شمولیت و انعطافپذیری
- افزایش معنی در وظایف و رویدادهای روزمره
- تقویت انگیزه
- افزایش شادی و لذت
- رضایت بیشتر از زندگی
- بهبود عملکرد
- افزایش خودآگاهی در مدیریت
- روحیهی بهتر پرسنل
- طیف وسیع تری از توجه، افکار و اعمال
مثالی از کاربرد روانشناسی مثبتگرا در محل کار
سایمون سینِک، نویسنده، سخنران و متخصص مدیریت معروف، در یکی از مصاحبههای خود خاطرهی جالبی را از سفر خود به لاس وگاس تعریف میکند که دارای نکات جالبی دربارهی میزان وجود امنیت روانی بین دو هتل معروف این شهر است. او میگوید که در هتل Four Seasons بهترین تجربه را بهعنوان یک مشتری داشت و این به خاطر مبلمان و تختهای راحت آنجا نبود [چون بههرحال هر هتلی این وسایل را می تواند بخرد!]، بلکه بهخاطر خدمات خوب و پرسنل خوشحالش بود.
روزی از یکی از پرسنل آن هتل پرسید: «آیا کارت را دوست داری؟». او جواب داد: «من عاشق کارم هستم.». و این برای سایمون خیلی جالب بود. چون حس دوست داشتن کار بیشتر حالتی غریزی دارد، ولی وقتی یک نفر عاشق کارش است، یعنی حسی عمیقتر و فراتر نسبت به کارش دارد که با احساسات او درگیر است. سایمون از او پرسید چرا؟ و او گفت: «اینجا همیشه همهی مدیران و نه تنها مدیر بخش خودم، هر دفعه مرا میبینند، از من حالم را میپرسند و به من میگویند که چطور میتوانم کمکت کنم؟ یا چطور میتوانم برایت اوضاع را بهتر کنم؟ آن فرد در ادامه گفت که من علاوه بر اینجا در هتل Ceasars Palace هم کار میکنم، ولی در آنجا مدیران مجموعه فقط قدم میزنند و منتظرند که ما را «گیر بیاندازند» که داریم اشتباه میکنیم تا از ما انتقاد کنند. او میگفت وقتی در Ceasars Palace کار میکند، فقط منتظر است که شیفتش تمام شود، ساعتش را پر کند و در آخر حقوقش را بگیرد ولی چیزی که سایمون سینک را به وجد آورد این جمله از طرف آن فرد بود: «من در Four Seasons میتوانم خودم باشم.»
سایمون سینک اضافه میکند که: «تجربهی ما از یک انسان در دو محیط کاری مختلف چقدر میتواند متفاوت باشد! نه بهخاطر آن انسان، بلکه بهخاطر نحوهی مدیریت محیطی که در آن کار میکند. سوالی که مدیران معمولا از من میپرسند، این است که «چطور میتوانم از کارکنانم بهترین بهره را ببرم؟» ولی مسئله اینجاست که کارمندان و کارکنان چیزی مانند حوله نیستند، که هرچقدر بیشتر آن را تحت فشار بگذاریم، محتوای بیشتری خارج شود! این سوال کاملا از پایه غلط است. پس سوالی که بهتر است مدیران مطرح کنند این است که «چطور محیطی فراهم کنم که کارمندان من بتوانند به نحوی طبیعی بهترینشان را ارائه دهند؟» و هتل Four Seasons به جواب این سوال رسیده بود. تمام داستان دربارهی این است که به کارمند فضا دهیم تا کارش را به شیوهی خودش انجام دهد و هرازچندگاهی چک کند تا مطمئن شود هم دستورالعملهایی برای راهنماییاش وجود دارد و هم از طرف مدیریت حمایت میشود.»
مطلب پیشنهادی: اختیارات مدیر عامل
نگاهی به قانون PERMA در محل کار
قانون PERMA مدلی است که توسط مارتین سلیگمن، بنیانگذار روانشناسی مثبتگرا، در سال ۲۰۱۱ توسعه یافته است و پنج عنصر اساسی آسایش و خوشبختی را توصیف میکند:
- احساسات مثبت: تجربهی احساسات مثبت مانند شادی، قناعت و رضایت.
- تعامل: تجربه جذب کامل و تمرکز بر یک فعالیت، که اغلب به عنوان «جریان» شناخته میشود.
- روابط: کیفیت و کمیت ارتباطات اجتماعی یک فرد.
- معنا: احساس هدف و جهتی که یک فرد در زندگی خود دارد.
- موفقیت: احساس پیشرفت و موفقیت در زندگی.
این مدل، تقریبا تمام آنچه را که روانشناسی کار در محیط کار به ارمغان می آورد را در دل خود دارد. پس الگوی بسیار مناسبی برای مدیران است. با استفاده از مدل PERMA در محل کار، مدیران می توانند محیطی را ایجاد کنند که با نیازهای اساسی کارکنان هماهنگ باشد و ذهنیت رشد را که بین کارکنان ارتقا دهد. داشتن ذهنیت رشد باعث میشود تا کارکنان در محیط کار شاد و متعهد باشند. یک تحقیق گسترده نشان داده است که کارکنان شاد موفقیت و بهرهوری بیشتری دارند، عملکرد بهتری دارند، فروش بیشتری انجام میدهند، کمتر بیمار میشوند و احتمال کمتری دارد که دچار فرسودگی شوند.
نگاهی به تئوریهای روانشناسی مربوط به محل کار
بسیاری از نظریهها برای روانشناسی در محیط کار، هم برای کارمندان و هم برای کارفرمایان اعمال میشود. دو نظریهی مهم که به توضیح میزان انگیزهی کارکنان کمک میکنند: سلسله مراتب نیازهای مازلو (هرم مازلو) و مدل عدم تعادل تلاش-پاداش با تمرکز بر انگیزهی پیشرفت کردن هستند.
سلسله مراتب نیازهای مازلو
به طور کلی و طبیعی، کارکنان سعی میکنند از طریق سلسله مراتب نیازهای مازلو به موفقیت دست یابند. در سلسله مراتب مازلو، پنج سطح برای دستیابی وجود دارد: نیازهای فیزیولوژیکی، نیازهای ایمنی، عشق و تعلق، احترام و خودشکوفایی. نظریه مازلو بیان می کند که ما باید به ترتیب به این سطوح برسیم. ما نمی توانیم به مرحله بعدی برویم و تا زمانی که سطح پایین تر راضی نشود، نمیتوانیم شادتر و با انگیزهتر شویم. ما طبیعتاً به هر سطح از این هرم که میرسیم، انگیزهی بیشتری پیدا می کنیم. هر مرحله، سطح جدیدی از انگیزه است که کارکنان را در محل کار متمرکز نگه می دارد.
مدل عدم تعادل تلاش-پاداش
مدل عدم تعادل تلاش-پاداش، بر این واقعیت استوار است که افراد در صورت احساس قدردانی شدن از طریق پاداش، در شغل خود تلاش بیشتری میکنند. پاداش از سوی کارفرمایان، شامل هر چیزی از دستمزد بالاتر، ترفیع، یا سپاسگزاری است. به نوبهی خود، اگر کسی پاداش دریافت نکند، به احتمال زیاد انگیزه و تلاش پایینی خواهد داشت. این به عنوان انگیزهی پیشرفت نیز شناخته میشود.
مطلب پیشنهادی: مدیریت زمان چیست؟
سخن پایانی
در نتیجه، روانشناسی کار یک کلید ارزشمند برای شکوفایی پتانسیل کامل افراد و سازمانها است. با درک پیچیدگیهای رفتار انسانی، فرآیندهای شناختی و انگیزه در محیط کار، میتوانیم محیطهایی ایجاد کنیم که خلاقیت، بهرهوری و رفاه کلی را تقویت میکند. از آنجا که ما در چشم انداز کار، همیشه در حال تغییر حرکت می کنیم، بسیار مهم است که روانشناسی کار را در شیوهها و استراتژیهای خود بگنجانیم. بیایید تلاش کنیم تا محیطهای کاری ایجاد کنیم که نه تنها سود را در اولویت قرار دهد، بلکه سلامت روحی و روانی کارکنان را نیز در اولویت قرار دهد، زیرا این زیربنای موفقیت در دنیای امروز است. و در نهایت، به یاد داشته باشید، وقتی روی روانشناسی کار سرمایهگذاری میکنیم، روی موفقیت و شکوفایی افراد، تیمها و کل سازمان سرمایهگذاری میکنیم.
منابع:
https://www.studysmarter.co.uk/explanations/psychology/social-psychology/psychology-at-work/
https://positivepsychology.com/positive-psychology-workplace-labor-of-love/
https://www.bos.com/inspired/psychology-in-the-workplace/
https://www.emotiv.com/glossary/workplace-psychology/
دیدگاه شما